English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5576 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shot group U گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
like a shot U بیدرنگ
shot U اسم مفعول shoot
shot U ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shot U پرتاب وزنه گلوله سربی
shot U شوت
Take my shot U بند کفشم باز شده
to be shot U خراب بودن
like a shot U بی تامل
within shot U در تیررس
one shot U یک بارهای
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
to be shot U ازکارافتادن
shot U ضربه
shot U گلوله تیراندازی شده
shot U تیر
shot U عکس
shot U منظره فیلمبرداری شده
shot U فرصت ضربت توپ بازی
shot U یک گیلاس مشروب
shot U گلوله
shot U جرعه
shot U تزریق
shot U رسایی پرتابه
shot U ساچمه
shot U رهاشده
shot U اصابت کرده
shot U برد
shot U تیرپرتاب شده
shot U امپول
shot U یک طول زنجیر لنگر
shot U تیراندازی شده تیرخورده
shot U جوانه زده
shot U تیرزدن
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot U کسیکه درمسابقات
jaw shot U ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
line shot U گلوله در خط
hook shot U شوت هوک
indian shot U خیز ران هندی
one shot lubrication U روغنکاری گروهی
kill shot U ضربه محکم
ond shot U یکجا
ond shot U یکمرتبه
push shot U ضربه فشاری
pull shot U ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
passing shot U ضربه دور از دسترس
out of ear shot U بیرون از صدا رس
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
one shot multivibrator U نوسانساز یکبارهای
open shot U با کارکرد ازاد
open shot U سیستم باز
one aircraft was shot down U سرنگون گردید
one aircraft was shot down U یک هواپیما
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
he was shot for a spy U او به جرم جاسوسی تیرباران شد
gun shot U گلوله توپ
dunk shot U گل ابشاری
drop shot U ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot U جاخالی
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot U ضربه دراپ
draw shot U ضربه با پیچش به عقب
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot U تیر تخریب کننده
net shot U ضربه لب تور
dead shot U تیر اشتباه
dead shot U تیر خطا
dab shot U ضربه ناگهانی از نزدیک تور
explosion shot U ضربه چوب به ماسه
eye shot U تیررس
gun shot U در تیررس
gun shot U تیررس
single shot U یکبارهای
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
forcing shot U ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot U ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
flying shot U تیر سر پرواز
flip shot U ضربه با استفاده از مچ
flight shot U تیرپرتاب
eye shot U تیرداخل خال سیاه
eye shot U زدن بخال
crosscourt shot U ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
rifle shot U تیررس تفنگ
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
with in ear shot U در حدود صدا رس
wild shot U تیر بی هدف
wild shot U تیر پراکنده
wedge shot U ضربه برشی در گلفV
trial shot U تیر قلق گیری
trial shot U تیر ازمایشی
trial shot U گلوله ازمایشی
trap shot U ضربه به گوی از محدوده ماسهای
to fire a shot U تیرخالی کردن
to fire a shot U شلیک کردن
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
with in gun shot U درمیدان تیر درتیررس
wood shot U ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot U ساچمهیمیلهای
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
long shot <idiom> U شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
give it your best shot <idiom> U سخت سعی کردن
big shot <idiom> U شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
A shot in the dark U تیری درتاریکی
To fire a shot U تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard … U تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot U عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
solid shot U ساچمهخالص
hollow shot U گودالساچمه
stuff shot U شوت ابشاری
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
shot line U نخ پران
shot line U نخ تفنگ
shot gun U تفنگ شکاری
shot noise U اثر ساچمهای
shot effect U اثر ساچمهای
shot blasting U براده اهن
shot peen U ساچمه پاشیدن
shot blast U ساچمه پاشیدن
shot clock U ساعت مسابقه
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
set shot U شوت درجا
shot maker U فشنگ ساز
shot silk U ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string U ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
snap shot U عکس فوری گرفتن
snap shot U فوری
snap shot U بعجله انجام شده
snap shot U عکس فوری
smell shot U ساچمه
small shot U ساچمه
slap shot U ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot U اسلحه تک تیر
single shot U تک گلولهای تک تیر
single shot U گلوله منفرد
sighting shot U تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
rifle shot U تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
crosscorner shot U ضربه به سمت قطر مخالف
case shot U چار پاره
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
combination shot U ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
alley shot U ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
acrack shot U تیراندازماهر
shot putters U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
chip shot U ضربه کوتاه
carom shot U طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cheap shot U خشونت عمدی
charity shot U پرتاب ازاد
bank shot U پرتابی که به تخته بخورد
case shot U جای فشنگ
case shot U چارپاره
bounce shot U گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
big shot U ادم کله گنده
break shot U نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
crashing shot U شوت محکم
shot putter U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
call one's shot U مشخص کردن هدف
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
shot put U پرتاب وزنه
course line shot U مشاهده در خط
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
cannon shot U گلوله توپ
corner shot U ضربه به گوشه دیوار جلو
cannon shot U تیررس توپ شلیک شده از توپ
big shot U شخص مهم
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
group U شیعه
group U حزب
group U دسته بندی کردن
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
we group U گروه خودی
group U جمع اوری چندین چیز با هم
t group U گروه T
t group U گروه حساسیت اموزی
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
group U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
in group U گروه خودی
group U مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group U دسته
group U دسته دسته کردن
group U انجمن
group U گروه
group U گروه رزمی
group U ناوگروه
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U جمعیت گروه بندی کردن
group U جمع شدن
out group U برون گروه
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1اکیپ دختر و پسر
1گردش علمی
1rhodamine
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
8what is prosthetic group mean in persian
8what is prosthetic group mean in persian
8what is prosthetic group mean in persian
8what is prosthetic group mean in persian
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com